اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

توجه توجه توجه

انجمن دانشجویان و دانش آموختگان سیرجانی

 

آینده خودتان را آنطور که می خواهید بسازید

 

    ((سمینار دیدار با سرنوشت))

 

زمان: یکشنبه 8/2/87 ساعت 14:30

 

مکان برگذاری سمینار: سیرجان، بلوار ولی عصر(عج) سالن امام علی(ع)

 

محل فروش بلیط: روبروی پارک هادی ساختمان یلدا

 

بهاء بلیط 4000 تومان و برای دانشجویان 2500تومان.

۴شنبه سوری

به نام نامی دوست

سلاااااااااااااااااااااااااااام

بهار یواش یواش داره میاد و نمی دونم تا چه حد برای استقبال از اون آماده اید. امشب چارشنبه سوریه و عجب بترکون بترکونیه تو شهر. البته یادم نره که اعلام کردن که مراسم چارشنبه سوری ساعت ۱۶ امروز ۳شنبه تو پیست موتور سواری برگزار می شه. عاشقای ترق و تروق برن حال کنن.

البت اگه به کسی نگی ما هم بدمون نمی یاد کمی همچین بترکونیم.

دل همه دله دل ما کاگله!!!!!!!!!؟

اماااااااااا!!! یادتون نره که خیلی مواظب باشین و توصیه های ایمنی رو جدی بگیرین.

آخه نمی خوام خدای ناکرده به خاطر یه خوشی عمری پشیمون بشین.

ما که رفتیم شما هم بیاین.

بای بای...

 

خدا اینجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

فسبحان الله حین تمسون و حین تسبحون و له الحمد فی السماوات و الارض و عشیا.

یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحیی الارض بعد موتها و کذالک تخرجون.

سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین.

بهار

بهار در راه است .

آغاز زندگی دوباره طبیعت نماد فردای رستاخیز است آن هنگام که در دادگاه عدل الهی

چونان شکوفه های بهاری می روییم و چون درخت ایستاده ایم.

بهار در راه است...

سلام

به نام خدا

سلام دوست من:

خداوند یکی از بزرگترین نعمتهایش را در رگهای ما جوانان قرار داده تا بتوانیم با خون نیرومند جوانیمان عظمت و بزرگیش را هر چه با شکوه تر و زیباتر به تمام مخلوقاتش نشان دهیم.

پس تو ای عزیز خداوند بیا تا دست در دست یکدیگر ایرانی بسازیم که تمامی مردم دنیا برای همیشه در ذهنشان از آن به عنوان کشوری آباد آزاد و زیبا یاد کنند. 

دوستت دارم

سلام مونس تنهاییم صادقانه بگویم :((دوستت دارم))

تو را سپاس که نگذاشتی چون دیگران آواره و سردرگم باشم. هدایتم کردی و مرا با نغمه عشق و دوستی پروراندی.

من، بنده کوچک تو هم اکنون سر تسلیم بر قضای تو خم کرده ام و امیدوارم که تو نیز مرا قابل بدانی.

شادم از اینکه پروردگاری چون تو دارم و همین مرا کافیست که تو رب و مولای منی.

تا تو را دارم از چه غم دارم و دل بعد از تو به چه چیز ببندم که فانی نباشد.

تو آن خدایی که مناجات بنده حقیرت را شنیدی و به نیاز دلم پاسخ گفتی،تو را سپاس.

خدایا آن هنگام که دلم از دست غمها به ستوه می آید و بغضی غریب راه نگاهم را می بندد تورا از همه به خود نزدیکتر می بینم و با هر یارب گفتنم دلم به آرامشی بزرگ می رسد.

اکنون که با تو سخن می گویم قلبم مالامال از احساس زیباییست،شادی،سرور،آرامش.

چه زیباست وقتی بی پرده می گویم دوستت دارم و تو را هر لحظه به خود نزدیکتر می بینم.

من در هر کاری بر تو توکل می کنم و چون تو را دارم از چیزی نمی هراسم. خدایا تو نیز مرا دریاب.

یکی دیگر

به نام خدا

سلام .زیباترین سلامها را برای تو دارم که از عشق سرشاری.

امروز چه روز زیباییست و خدا را شاکرم که اینگونه مرا عاشق و دلباخته خویش کرده است.

او را دوست دارم و او نیز مرا و من از این احساس پاک لبریزم.

روح و روانم آرامش زیبایی دارد و هر لحظه خدا را سپاس می گویم.

من به بخشش او امیدوارم و در تمامی امورم بر او توکل می کنم،چرا که او را بر هر کاری توانا می بینم.

من تمامی تلاشم را برای جلب رضایت خاطر او انجام می دهم و حضورش را باور دارم.

ایمان من کوه صفت استوار ایستاده است که هر چه خواسته های من بزرگ باشند در بارگاه کبریاییش از هر اندکی اندک ترند.

با نام او زندگی را آغاز می کنم و هر لحظه با یاد او و شکر نعمتهایش آرام می گیرم.

دوست دارم اکنون که از شادی و نشاط سرشارم فریاد بزنم که آری خداوندا دوستت دارم

              دوستت دارم.

 

اعتراف

آن وقتها که دلم بوی باران میدهد دردیست اگر شعر هم تسکینی نباشد.

برای ابراز پشیمانیم در برابر تو نمی دانم که آیا این اشکها کافیست؟من به جرم اولین گناهم مستحق عذاب تو شدم و تو چقدر بزرگواری که هنوز دوستم می داری و مرا در پناه دستهایت از بارش باران بلا حفظ می کنی.

یه کم فکر

در بی وفایی دنیا شکی ندارم اما در وفای خودم چرا.

در تنهاییهایم دلم بیشتر برای تو می سوزد تا خودم،زیرا می ترسم چون من تنها باشی.

خدا را در تنها یی یافتم اما تا به دیگران گفتم دور شد.

وقتی دل تو به اندازه مشتت است چگونه می خواهی خدا را مهمان دلت کنی؟

آنجا که سکوت حرف اول و آخر پنجره است،سنگ را خبر کن.

وقتی مثل مورچه سیاه تو زمینه سیاه راه می ری توقع داری لهت نکنن؟

وقتی خودم نمی تونم پرواز کنم،دلم رو که می تونم پر بدم.

کسی که همه اش داد می زند هرگز نمی شنود.

تو از جنس مورچه هایی هستی که هر جا بوی منفعت بیاد سر و کله شون پیدا می شه. دقت کن مورچه،نه مگس.