اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

قهوه خانه

دود قلیان از لای میله های قفس که داخل آمد 

 

بغض قناری ترکید 

 

و به به و چه چه همه بلند شد! 

 

قهوه خانه از دود پر شد. 

 

***  

 

بعد از یارانه ها 

 

چقدر نان جا می گیرد 

 

درون سفره ی خالی ما! 

 

و بابا سر به زیر تر شده 

 

مادر گریه می ...؟ 

 

نه! 

 

پیاز داغ درست می کند. 

 

ما درختِ بَشیم. (۱) 

 

(۱) درخت بَش :درخت خود رو که بدون رسیدگی و آب و غذا رشد می کند.

قسم

حالا که می روی ، برو اما یواش تر  

آهسته تر قدم زن و حتی یواش تر

رو می کشی تو از من و آرام می روی 

طاقت ندارد این دل تنها یواش تر

پوشیده ای لباس نو اَت را تو را خدا 

دامن بکش به دامن صحرا یواش تر

باور بکن که بعدِ تو باران واژه ها  

تر کرده برگ دفتر من را یواش تر

آیا هزار و یک شب من را شنیده ای؟ 

بی آنکه بشنوی بکش اما یواش تر

باشد قسم به حرمت عشقت که می روم 

از کوچه ی خیال تو شبها یواش تر

کجا بروم؟

تو آفریدگار همین بیتهای منی

و من تو را

    به حرمت این لحظه دوست می دارم.

بگو به من !

    که کجا از تو دور شوم ؟

که تو !

    آسمان منی .

پرنده ، کجا بپرد ؟ چون محیط تویی .

کجا بروم ؟

    که هر کجا باشم

کبوتر جلدم که یک عمریست

    زلال چشمهای تو آشیان من است .

نفس نفس ،

صدای تو در گوش من جاریست ،

غریو موجهای تو در من ندای آزادیست ،

افق افق نگاه آبیِ سبزت ، بلند بلند

کشیده می شود آهسته تا کناره ی اروند

غزل غزل 

ترانه ترانه

    سرود سرود.

بگو به من !

کجا بروم ؟ که با هر موج ،

تو در تمام نفسهای من شعر می گویی ؟

بیا به حرمت این لحظه های نورانی

مرا بلند بلند بخوانم ، بکوبم به صخره ها زیرا

که از تو دست ندارم ،

که خوب می دانم

و خوب می دانی !

برای همیشه

         تو آفریدگار شعرهای منی.