اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

من و تو

من شکل پنجره ای رو به جنگلم 

 

پیچیده اوج نگاه تو در تنم 

 

با آن نگاه مست وابسته می شوم 

 

هر لحظه از نسیم تو باشد طپیدنم 

 

گنجشکها بر لب تو حرف می زنند 

 

من در برابرت نفسی دم نمی زنم 

 

صدها پرنده از سر تو کوچ می کنند 

 

من از تو پا نمی کشم و دل نمی کنم

زاگرس

بارانی است تو حال و هوایت شبیه من 

 

هردم شکسته بغض صدایت شبیه من 

 

گاهی نشسته خسته پلنگی به صخره هات 

 

آنهم دلش گرفته برایت شبیه من 

 

برنو ز شانه بر کت و کولت کشیده اند 

 

مغرور و خسته ماشه به پایت شبیه من 

 

مردان مرد گم شده ای کز هزار سال 

 

عاشق شده اند به غرش نایت شبیه من 

شعری که قافیه های تو ماندنیست 

 

زیبا تو را سروده خدایت شبیه من