از امیرالمومنین(ع):
الهی کفی بی عزّاً اَنْ‌اکونَ لکَ عبداً ، وَ کفی بی فَخراً اَنْ تَکونَ لی
ای خدا مرا این عزت بس که بنده تو باشم، و این فخرم بس که پروردگارم تو باشی
ربّاً ، انتَ کَما اُحِبُّ ،فَجعَلنی کَما تُُحِبُّ.
تو آنچنانی که من دوست دارم،مرا آن سان که می خواهی بگردان.
شهات غمبار امام هشتم شیعیان ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا(ع)را محضر
ولی عصر امام زمان(عج) و عموم شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می کنم.
برای ظهور هر چه سرعتر امام زمان(عج) صلوات.
رحلت جانگداز خاتم النبیین حضرت محمد (ص) و امام حسن مجتبی(ع) را به عموم مسلمانان جهان تسلیت عرض می کنم.
هیچ ذکری بالاتر از صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ص) نیست.
بر محمد(ص) و آل محمد(ص) صلوات.
|
پیامبرصلى الله علیه وآله: صَلاتُکُم عَلیَّ إجابَةٌ لِدُعائِکُم وزَکاةٌ لِأعمالِکُم صلوات شما بر من ، مایه اجابت دعا و پاکى اعمال شما است |
برای خواب دیدن امام
اللهم انّی اسئلک یا من لطفه خفی و ایادیه باسطة لا تنقضی اسئلک بلطفک الخفی الذی ما لطفت به لعبد الا کفی ان ترینی مولای علی بن ابیطالب علیه السلام فی منامی.
البته می توان بجای کلمه علی بن ابیطالب علیه السلام اسماء سایر ائمه را ذکر کرد. برای خواب دیدن هر یک از ائمه کسیکه دو رکعت نماز بعد از نماز عشاء با هر سوره ای که می خواهد بخواند و بعد این دعا را صد مرتبه بخواند پیغبر اکرم و یا هر یک از ائمه اطهار را که بخواهد در خواب خواهد دید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم یا نور النور یا مدبر الامور بلغ منّی روح محمد و ارواح آل محمد تحیة و سلاماً.
سلام نازنین من
برای گفتن دوستت دارم بهانه می خواستم اما چه جاهل بودم که ندانستم برای معاشقه با تو کلام نابجاست. هر چند تو سپاسگذاری مرا به مهربانی می پذیری.اما من دوست دارم که بدانی که دوستت دارم و می دانم که می دانی که می دانم که دوستم داری.
خداوندا لبهایم در التهابند تا نام تو را جاری کنند و دلم مشتاق تر از هر وقت دلتنگ دیدارتوست.
ببخش اگر کوتاهی کردم .من همیشه بدقول بوده ام، اما می خواهم از این پس آنی باشم که تو دوست داری.
بار الها خود مرا از این حیرانی برهان.
بنده کوچکت محسن
Thanks God for all things.
Today I am very happy because you call me.
Listen me please God.
I need you now that I am trying to success.
Help me.
Goodbye.
چگونه از تو بنویسم،وقتی تویی وجود ندارد ووقتی مجبورم برای برای سرودنت اینهمه رنج بکشم.
از لابه لای درختهای پارک سوار بر خط یازده می گذرم و نظاره می کنم شاهکار خدا را.
این دستها که رو به آسمان چه نجوایی می کنند شبانه روز و دارم پشت یکی یکیشان گم می شوم،تا باور کنم هیچی خود را.
من چشمهایم نمی بینند و گوشهایم شاید هرگز نشنوند این همه را که بی تفاوت کنار می زنم پیاپی و پارک از من فقط خش خش برگهایی را به یاد دارد که به احترام آمدنم،برایم فرش شده بودند تا من هم خنده ای بزنم... .