-
اعتراف
17 آذر 1386 11:26
آن وقتها که دلم بوی باران میدهد دردیست اگر شعر هم تسکینی نباشد. برای ابراز پشیمانیم در برابر تو نمی دانم که آیا این اشکها کافیست؟من به جرم اولین گناهم مستحق عذاب تو شدم و تو چقدر بزرگواری که هنوز دوستم می داری و مرا در پناه دستهایت از بارش باران بلا حفظ می کنی.
-
یک ماه و یک ستاره
15 آذر 1386 10:31
یک ماه و یک ستاره در آسمان دوباره او و خیال یک عشق با چند ابر پاره شب روشن از ترانه یک شعر عاشقانه از او ترانه خواندن زیباترین بهانه مردی به شوق دیدار یک سایه قاب دیوار در نور ماه می زد آرام روی گیتار فرسنگها از آن مرد آن شب که بود هم سرد معشوقه داشت با خود در سینه نقطه ای درد نه درد ازغم یار او که نشد گرفتار او بود...
-
آسمان
14 آذر 1386 11:15
دیدن تو بهانه ایست تا آسمان را دوست داشته باشم. و آسمان بهانه خوبیست برای دیدن تو .
-
یه کم فکر
14 آذر 1386 11:10
در بی وفایی دنیا شکی ندارم اما در وفای خودم چرا. در تنهاییهایم دلم بیشتر برای تو می سوزد تا خودم،زیرا می ترسم چون من تنها باشی. خدا را در تنها یی یافتم اما تا به دیگران گفتم دور شد. وقتی دل تو به اندازه مشتت است چگونه می خواهی خدا را مهمان دلت کنی؟ آنجا که سکوت حرف اول و آخر پنجره است،سنگ را خبر کن. وقتی مثل مورچه...
-
سپاس
30 آبان 1386 13:08
به نام خداوند بخشنده و مهربان خدایا اگر چه سزاوار بخشش تو نیستم اما خدایا تو خود فرمودی که هرگز از درگاه والایت نا امید نگردم چرا که ناامیدی را گناهی بزرگ دانستی.خدایا تو خود می دانی اگر قدم در راه انجام کاری گذاشتم همه از لطف و عنایت تو بود وگرنه مرا کجا توانایی انجام نیکی بود؟حال که خود به سوی خیر وخوبی هدایتم کردی...