همه ی پنجره ها می خندند
با من امروز که من خوشحالم
آسمان تنگ گرفته است به خود دنیا را
من به اینی که گرفتار توام می بالم
***
بین ما خاطره هائیست بهارم که فقط
مرگ باید ببرد از دل من آنها را
آرزو دارم اگر عمر همین امروز است
عشق فرصت دهد از بوسه ی دیگر مارا