الهی من فدات بشم که چشمات
دوباره بارونی شدن میبارن
طاقت اشکاتو دلم نداره
آخ که چه داغی به دلم میذارن
نباشم اون روزی که بی تو باشم
من که آخه جزتو کسی ندارم
گریه نکن کی گفته آخه دیگه
آروم جونم که دوسِت ندارم
.
.
.
...
منو عاشق ترم کن تو خودت گم کن
منو عشقم بی خیال حرف مردم کن
بذا با تو تمام لحظه هام بهاری شه
بذا چشمات برام یه عکس یادگاری شه
...
من شکل پنجره ای رو به جنگلم
پیچیده اوج نگاه تو در تنم
با آن نگاه مست وابسته می شوم
هر لحظه از نسیم تو باشد طپیدنم
گنجشکها بر لب تو حرف می زنند
من در برابرت نفسی دم نمی زنم
صدها پرنده از سر تو کوچ می کنند
من از تو پا نمی کشم و دل نمی کنم
بارانی است تو حال و هوایت شبیه من
هردم شکسته بغض صدایت شبیه من
گاهی نشسته خسته پلنگی به صخره هات
آنهم دلش گرفته برایت شبیه من
برنو ز شانه بر کت و کولت کشیده اند
مغرور و خسته ماشه به پایت شبیه من
مردان مرد گم شده ای کز هزار سال
عاشق شده اند به غرش نایت شبیه من
.
.
.
شعری که قافیه های تو ماندنیست
زیبا تو را سروده خدایت شبیه من
خواست تا یک جرعه برگیرد ز دستش آب ریخت
اشک از چشمان خون پالای آن مهتاب ریخت
مشک را با خون دل تا به گلو سیراب کرد ...
تیر از هر سو به چشمش قصه ای از خواب ریخت
.
.
.
دوستت دارم عزیزم از همیشه بیشتر
آفتابی شو بیا نزدیک من تو پیشتر
روزهایم بی تو رنگی سرد و خلوت داشتند
حال با من گفتگو کن ای زمن تو خویشتر
تو بنا شد حامی ام باشی ولیکن نیستی
آسمان آبی ام باشی ولیکن نیستی
یک دو روزی با دلم ماندی و گفتم کاشکی
مرهم تنهایی ام باشی ولیکن نیستی
تا سحر من بی قرارم با که ای ای شهرزاد
چاره بر بی خوابی ام یاشی ولیکن نیستی
هستی ام را در نبودت من به چاه انداختم
تا که شاید ناجی ام باشی ولیکن نیستی
الحق که تو خوبی و غزل باز بهانه است
هر بیت نگاهت گلم انگار ترانه است
آنقدر بزرگی که در این شعر نگنجی
دریای دو چشمت یم بی هیچ کرانه است
آهسته تو در لوح دلم نقش گرفتی
اینگونه به دل ماندنت ای دوست فسانه است
تو کی بودی؟
کجای خاطرم گل کرد لبخندت ؟
که من از اولین دیدار قلبم را
میان خنده هایت ساده گم کردم.
تو کی بودی؟ تو کی بودی؟
امشب که می خندی واسه من ماه تو چشاته
گل آتیشه خنده ات که نشسته رو لباته
پرمیشه فضای دل من عطر تو داره
شب با نفست پر شده از ماه و ستاره
تو رو دوس دارم آره تو رو دوس دارم آره