لب تشنه ام ای ابر برمن نمی باری؟
باران به قلب من دیگر بگو آری
من بی تو درگیرم در اوج تنهایی
شب می شوم بی تو غمگین و تکراری
موجم که می خوابم در انتظار تو
برپاشو ای طوفان طوفان رگباری
رودم که می افتم هردم به پای تو
سرزنده ام از تو وقتی که می باری
دنیای من امروز لبریز تشویش است
وقتی که گرداب است در خاطرم جاری
تاریک و خاموشم نوری به راهم نیست
مهتاب من شو عشق در عین بیداری
تاانتهای شب با گریه می خوانم
تا صبح روشن را آدینه بگذاری
لب تشنه ام ای ابر بر من نمی باری
باران به قلب من دیگر بگو آری