تو آفریدگار همین بیتهای منی
و من تو را
به حرمت این لحظه دوست می دارم.
بگو به من !
که کجا از تو دور شوم ؟
که تو !
آسمان منی .
پرنده ، کجا بپرد ؟ چون محیط تویی .
کجا بروم ؟
که هر کجا باشم
کبوتر جلدم که یک عمریست
زلال چشمهای تو آشیان من است .
نفس نفس ،
صدای تو در گوش من جاریست ،
غریو موجهای تو در من ندای آزادیست ،
افق افق نگاه آبیِ سبزت ، بلند بلند
کشیده می شود آهسته تا کناره ی اروند
غزل غزل
ترانه ترانه
سرود سرود.
بگو به من !
کجا بروم ؟ که با هر موج ،
تو در تمام نفسهای من شعر می گویی ؟
بیا به حرمت این لحظه های نورانی
مرا بلند بلند بخوانم ، بکوبم به صخره ها زیرا
که از تو دست ندارم ،
که خوب می دانم
و خوب می دانی !
برای همیشه
تو آفریدگار شعرهای منی.
سلام بسیار زیبا بود.این روزا دلم گرفته.زیاد.