آدمیان را از خوب و بد ، من زادهام
ایران زنان:
حتما برایتان پیش آمده که گاهی روزها جوری سخت بگذرد که دلتان بخواهد تقصیر را بیندازید گردن زن بودنتان و با حسرت فکر کنید:اگر زن نبودم...! اما سیمین هیچگاه از زن بودنش ناراضی نبوده:«گمان نمیکنم از مردها چیزی نصیبم شده باشد.»او اعتقاد دارد حتی قبل از مادر یا همسر بودن باید انسان بود:«باید برای دنیای خود ، وطن خود ، جامعه خود و سرانجام برای خانواده خود مفید باشم. دوستدارم از من زیانی به دیگران نرسد.
این جمله را شاید شنیده باشید از مادرتان یا شاید هم گفته باشید به دخترتان که:«دخترهای مردم فلاناند» یا «دخترهای مردم بهماناند» و بعد هی دقیق میشوید روی «دخترهای مردم» تا ببینید آنها چه کار میکنند که شما نمی کنید. سیمین میگوید:«دخترهای مردم ؟! من از دختران قدیم هستم ، اما یادش بخیر. آن ایام که نوجوان بودم ، گمان نمیکنم فرق چندانی با دیگر دختران هم سن و سال خودم داشتم. اصلا حالا هم که پیر شدهام ، دوست ندارم با دیگران زیاد متفاوت باشم. همیشه عرف اکثریت جامعه را رعایت میکنم ، اما از ابراز عقاید بسیار جدی و مصر هستم!»
با فرض اینکه شعرهای سیمین را نخوانده باشی اصلا و فقط شنیده باشی ، او متولد 1306 است. فکر کنی می توانی او را با الگوی سنتی زن تطبیق دهی ، ولی فقط کافی است یک بار او را ببینی یا چند دقیقه با او همکلام شوی. خودش هم میگوید:«شباهتم به تصویر زن مدرن بیشتر است.» او اعتقاد دارد سنتها را تا جایی که موجب واپسگری و عقب ماندن از قافله تمدن نباشد ، نفی نخواهد کرد ، اما جایی که سنت همراه با جهل و خرافه باشد ، به مبارزه با آن برخواهد خواست.«جهانی که مار در آن زندگی میکنیم ، به سرعت دیگرگون میشود.در طول دوقرن نوزدهم و بیستم شکل دنیا بیش از چندین قرن عوض شده است.کشفیات پزشکی ، اختراعات صنعتی، به کارگیری برق، استفاده از هواپیما ، موشک ، ماهواره ، سینما و سرانجام مهارکردن نیروی اتم تصویر جهان را به کلی بی رنگ و همیشه شیوههای زیست را دیگرگون کرده است. به عبارت دیگر میتوان گفت: فلسفه قدیم که روزی مبانی تفکر بشر را میساخت ، دیگر به درد زندگی امروز نمیخورد.
خالا سیمین زنی مدرن است که شعر میگوید ، مینویسد و... آیا این سیمین از نگاه فرزندانش تفاوتی با مادرهای همسن و سال خود دارد؟
«گمان می کنم هر فرزندی مادرش را بهترین مادر دنیا بداند و از مادرهای دیگران بیشتر دوست بدارد و هرقدر هم از او گلهمند باشد ، حاضر نباشد او را با مادر دیگری عوض کند!اما حس میکنم که فرزندانم علاوه بر محبتی که در پاسخ فداکاریهای من نثارم میکنند ، از اینکه مادرشان شاعر و نویسنده هم هست ، خوشحالند.»
سیمین فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران است و همین بهانهای میشود تا برسیم به سوال بدون جواب همیشه:تفاوت حقوق زن و مرد:«زن و مرد هردو انسان هستند. دلیلی نمیبینم که یکی بیش از دیگری از مواهب زندگی برخوردار باشد و از آزادی لذت ببرد و در ساخت و ساز جامعه سهیم باشد و دیگری محروم و متروک و مطرود بماند.
او هم اعتقاد دارد هرچه زودتر باید قوانین مربوط به زن در سراسر جهان اصلاح و موارد نابرابری زن در سراسر جهان اصلاح و موارد نابرابری زن با مرد جبران شود.«زن از لحاظ ساختمان جسمی ظریف تر از مرد است . اگر قانونی برای حمایت از زنان تدوین نشده باشد ، مردانی که تربیت ذهنی درست نداشته باشند ، میتوانند مراتب انصاف را فراموش کنند و انواع ستم را بر زنان روا دارند.گمان نکنیدکه مرد آمریکایی یا آلمانی از مرد ایرانی با انصافتر است.تنها قانون این کشورهاست که مرد را وادار میکند به زن اجحاف نکند.»
قطعاً نگاهی زنانه به سیاست به ظاهر خشن با نگاه مردانه تفاوت دارد:«زنان به سبب ویژگی مادر شدن که مستلزم محبت و مراقبت و احتیاط و مسئولیت است در امور سیاسی نیز با صلح و سازش و میل به مرافقت و احراز امنیت ، بیشتر موافق هستند. به همین دلیل زن و مرد باید هردو در سیاست دخیل باشند تا خشونتها تعدیل شود. »
شاید این زنانه – مردانگی در ابیات هم مصداق داشته باشد ، البته به اعتقاد سیمین ، این تفاوت در ماهیت است نه در ارزش. یعنی باید این تفاوت را در حد تفاوت میان دو سبک مثلا رئالیسم و سوررئالیسم تصور کنیم.نیم توان گفت کدام با ارزش تر است.
او همچنین معتقد است شیوه نگارش ، جهان بینی و نحوه بیان احساس زن با مرد بی شک متفاوت است و همین تفاوت ، ویژگی دلپذیری برای اثر هریک از آنها به وجود میآورد.
اما این تفاوت موجب نمی شود ادبیات مردانه را برادبیات زنانه ترجیح دهیم یا برعکس.او میگوید«هستند مردانی که زنانه مینویسند و زنانی که مردانه ! اگر خوب از عهده برآمده باشند ، نباید خیلی به امضا توجه کرد!»
در مورد شعرهای خودش هم اعتقاد دارد که آنها جنسیتاش و حتی نامش را لو میدهند:«شعرهای قدیمیتر مثلا در دو بیتیهایی که از زندگی محرومان جامعه حکایتها داشت یا غزلهایی که تصویرهای ظریف و تازه و عواطف عمیق و دریافتنی و زبانی بی نقص عرضه میکردند ، شنونده می توانست حدس بزند که این شعر از من است. به شرط آشنایی با ادبیات و آشنایی با شماری از شعرهایم. حالا هم که سبک غزل را از بنیاد دیگرگون کردهام به سبب غرابت بسیار آشکاری که با دیگر غزلهای رایج دارند، شنونده یا خواننده به راحتی میتواند حدس بزند که فلان غزل از من است.» راست میگوید. در ادبیات معاصر هم داریم شاعرانی که پای شعرشان امضا نمیخواهد.
«شاملو ، اخوان ، نادرپور، آزاد ، خویی ، مشیری ، آتشی ، براهنی ، رویایی ، سپانلو ، حقوقی ، مصدق و ... این شاعران که خیلی از جوان ترها هم مقلد آنها هستند ، شعرشان معرف نامشان است.»
اما به قول خودش فقط گوهرشناس میتواند اصل را از بدل تشخیص دهد. کسی که با شعر و رموز آن آشنا نباشد ، نمیتواند در این مورد به داوری بنشیند.
شاملو یکی دو دهه پیش گفته بود«غزل ، شعر زمانه ما نیست.» شاید تغییر عقیده داده بود ، ولی همان موقع هم سیمین به واسطه غزلهایش سیمین بود.خودش میگوید«سالها پیش در خانه استاد محمد حقوقی وقتی که غزل«... و نگاه کن به شتر» را برای شاملو خواندم ، حیرت زده برخواست و سرم را بوسید!»
او اعتقاد دارد شاملو زمانی این سخن را گفته که امید نمیرفت غزل بتواند پاسخگوی نیازهای جوامع امروز باشد و بار این همه مطلب سیاسی ، اجتماعی ، فلسفی و روانی را به دوش بکشد.«به هر حال من اعتقاد دارم که میشود در غزل همه کار کرد و من هم کردهام.» این اعتقاد یا ادعا ممکن است درست باشد یا نباشد. آینده باید قضاوت کند.دریغ که شاملو امروزه زنده نیست تا کارهای تازه ترم را برایش بخوانم. نمی دانم آیا آیندگان از من راضی خواهند بود یا نه:
بر گنج درست سخن نادره کاران
در حد خرده ناچیز فرودیم
او به یاد یک «غزل نا تمام» در باغ آینه شاملو میافتد:
هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست
چو رویا به حسرت گذشتم ، که شب
فروخفت و با کس سرخواب نیست
او به یاد نادر نادرپور هم میافتد که پیش شاملو گفته بود غزل نمیتواند خواستهای زمانه را منعکس کند ، اما چند غزل خوب سروده است.
شعرهای سیمین را که ورق میزنی ، این قدر با شکلهای تازه و وزنهای جدید روبرو میشوی که منظور سیمین را از امضایش در شعرها میفهمی. فرق نمیکند سیمین سراغ فرمهای جدید رفته یا وزنها به سراغ او آمدهاند، مهم اتفاق تازهای است که در غزل افتاده:«وزنها به سراغ من آمدند و من به آنها خوشامد گفتم و پذیرفتمشان. من آهنگ عبارتهای کوتاهی را که به ذهنم میرسد ، تکرار میکنم و برای آنها وزن به وجود میآورم.نمیگویم هر عبارتی را میتوان موزون یا خوش آهنگ کرد. باید کوتاه باشد ، شاعرانه باشد ، به گوش خوش بنشیند و در ذهن به آسانی جای بگیرد. من دراین ابتکار ابداً سراغ افاعیل عروضی اوزان مختلف و عجیب و غریب نرفته ام. اگر می بینید شعرم را میتوان با معیار عروضی(افاعیل)سنجید ، از آن جهت است که هر کلام ادبی فارسی را میتوان با این معیار سنجید:عنوان تابلوهای تبلیغاتی ، تیتر و مقالات روزنامهها.
مثلاً:«شورای شهر تهران» ، «مفعول فاعلاتن» یا «قطار کرج افتتاح شد» ، «مفاعلتن فاعلات فع» و ...
گاهی فکر می کنم مادر شدن این قدر یک زن را از احساسات پر میکند که پر میشود از کلمات تازه برای بیان این احساسات:«مادر شدن نه تنها دایره واژگانم را بلکه طرز تفکرم را ، احساسم را ، نگاهم به زندگی را و عشق به مردم را تغییر داد. مرا از خود بیرون کشید و به دیگران پیوست. حس میفکنم همه آدمیان را از خوب و بد ، من زادهام.به همین دلیل همه مردم و همه جهانیان را دوست دارم.»
مادر سیمین یکی از زنان فعال زمانه خود بوده. به زبانهای عربی ، فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشت و ترجمه میکرد.از موسسان جمعیت«نسوان وطنخواه» و از اعضای موثر«کانون بانوان» ایران بود. یک دوزه هم سردبیر روزنامه «آینده ایران» شد. همچنین دبیرستان بانوان را تاسیس کرد و سالها هم مدرس دبیرستانهای«ناموس» و «دارالمعلمات» بود. قطعاً اگر مادر سیمین یک زن معمولی بود ، سیمین ، سیمین نمیشد:«مادرم و پدرم عصاره وجود خود را در رگهای من جاری کردند. تشویقها و محیط تربیتی – ادبی مادرم مرا به شعر علاقهمند کرد. روانش آسوده و شاد باد که هرچه داشت از مهر و عطوفت به من داد. پدرم نیز فراموش مباد که مردی آزاده و برخوردار از دانشی گسترده بوده و به اقتضای وراثت و تربیت بر من حق دارد.»
با توجه به فعالیت گسترده مادر سیمین ، سیمین فقط شعر گفته است ، ولی چه شده که سیمین را همه میشناسند؟
سیمین میگوید:«مادرم به قدری گرفتار کار و زندگی بود که فرصت نکرد آثارش را جمع آوری کند. در شصت سالگی هم به هوایفرزندانش به آمریکا رفت و در شصت وهشت سالگی به ابدیت پیوست.او هیچگاه فرصت تدوین آثارش را نیافت و فرزندانش هم به همه آثارش دسترسی نداشتند. با این همه ، تعدادی شعر از او پیش من هست که باید در فرصتی آنها را منتشر کنم.»
میپرسم فکر میکنید اگر مرد بودید دنیای زنان برایتان جالب بود؟
میگوید:«دنیای زن و مرد مشترک است. با این همه ، اگر مطالعه در روحیات زنان برای مردان جالب توجه باشد، مطالعه در روحیات مردان هم برای زنان جالب توجه خواهد بود. من که تفاوت زیادی میان این دو آفریده احساس نمیکنم.»
در مورد رنگ شعرهایش فکر میکند و بعد:«با مرکب آبی مینویسم. ناشر هم آنها را سیاه چاپ میکند!»
در هیچ شرایطی آرزوی مرد بودن نکرده است. اعتقاد دارد:«کم ترین مصیبتش این است که باید هر روز ریشم را بتراشم یا بگذارم بلند شود و هر هفته خضابش کنم. تازه در صورتی که بگذارم بلند شود ، اگر کسی از من بپرسد آقا ، شما شب ریشتان را زیر لحاف میگذارید و میخوابید یا روی لحاف؟من چه جوابی دارم که بدهم؟»
سیمین ترانه سرا هم هست. سیصد ، چهارصد ترانه سروده که خودش میگوید هیچ کدام کاملاً در خاطرش نمانده است.میگوید بعضی را مردم میخوانند و میگویند شعرش مال من است.بعضی را هم خوانندگان جدید وباره میخوانند و آنهایی که معرفت دارند ، چند نوار با حقالتالیف مختصری برایم میفرستند. بعضی ها هم که به روی خود نمیآورند.
خلاصه آنکه...این«خلاصه آنکه» را به قلم هوشنگ گلسیری بخوانید(1):«خلاصه آنکه با توجه به سلطه زبان کلاسیک و قالب و وزن و حتی وزنهای سنگین و مردانهتر که از یافتههای او به شمار میروند ، غزلهای سیمین به ظاهر همه مرده اند ، اما اگر ناگهان به نام سراینده بنگریم ، وضعیت یکسره دگرگون میشود ، چرا که میبینیم زنی است که سروده است و اگر بپذیریم که سلطان غزل زمانه اوست ، ناگهان متوجه میشویم که سلطنت مردان بر غزل پایان گرفته است.
یا بهتر ، مرد خلع شده ، تا او بر تخت غزل بنشیند.»
1-زنی با دمنی شعر/به کوشش علی دهباشی/ص386.