اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

سیمین بهبهانی

behbahani2.gif

آدمیان را از خوب و بد ، من زاده‏ام

ایران زنان:
حتما برایتان پیش آمده که گاهی روزها جوری سخت بگذرد که دلتان بخواهد تقصیر را بیندازید گردن زن بودنتان و با حسرت فکر کنید:اگر زن نبودم...! اما سیمین هیچگاه از زن بودنش ناراضی نبوده:«گمان نمی‏کنم از مردها چیزی نصیبم شده باشد.»او اعتقاد دارد حتی قبل از مادر یا همسر بودن باید انسان بود:«باید برای دنیای خود ، وطن خود ، جامعه خود و سرانجام برای خانواده خود مفید باشم. دوست‏دارم از من زیانی به دیگران نرسد.
این جمله را شاید شنیده باشید از مادرتان یا شاید هم گفته باشید به دخترتان که:«دخترهای مردم فلان‏اند» یا «دخترهای مردم بهمان‏اند» و بعد هی دقیق می‏شوید روی «دخترهای مردم» تا ببینید آنها چه کار می‏کنند که شما نمی کنید. سیمین می‏گوید:«دخترهای مردم ؟! من از دختران قدیم هستم ، اما یادش بخیر. آن ایام که نوجوان بودم ، گمان نمی‏کنم فرق چندانی با دیگر دختران هم سن و سال خودم داشتم. اصلا حالا هم که پیر شده‏ام ، دوست ندارم با دیگران زیاد متفاوت باشم. همیشه عرف اکثریت جامعه را رعایت می‏کنم ، اما از ابراز عقاید بسیار جدی و مصر هستم!»
با فرض اینکه شعرهای سیمین را نخوانده باشی اصلا و فقط شنیده باشی ، او متولد 1306 است. فکر کنی می توانی او را با الگوی سنتی زن تطبیق دهی ، ولی فقط کافی است یک بار او را ببینی یا چند دقیقه با او همکلام شوی. خودش هم می‏گوید:«شباهتم به تصویر زن مدرن بیشتر است.» او اعتقاد دارد سنت‏ها را تا جایی که موجب واپسگری و عقب ماندن از قافله تمدن نباشد ، نفی نخواهد کرد ، اما جایی که سنت همراه با جهل و خرافه باشد ، به مبارزه با آن برخواهد خواست.«جهانی که مار در آن زندگی می‏کنیم ، به سرعت دیگرگون می‏شود.در طول دوقرن نوزدهم و بیستم شکل دنیا بیش از چندین قرن عوض شده است.کشفیات پزشکی ، اختراعات صنعتی، به کارگیری برق، استفاده از هواپیما ، موشک ، ماهواره ، سینما و سرانجام مهارکردن نیروی اتم تصویر جهان را به کلی بی رنگ و همیشه شیوه‏های زیست را دیگرگون کرده است. به عبارت دیگر می‏توان گفت: فلسفه قدیم که روزی مبانی تفکر بشر را می‏ساخت ، دیگر به درد زندگی امروز نمی‏خورد.
خالا سیمین زنی مدرن است که شعر می‏گوید ، می‏نویسد و... آیا این سیمین از نگاه فرزندانش تفاوتی با مادرهای همسن و سال خود دارد؟
«گمان می کنم هر فرزندی مادرش را بهترین مادر دنیا بداند و از مادرهای دیگران بیشتر دوست بدارد و هرقدر هم از او گله‏مند باشد ، حاضر نباشد او را با مادر دیگری عوض کند!اما حس می‏کنم که فرزندانم علاوه بر محبتی که در پاسخ فداکاریهای من نثارم می‏کنند ، از اینکه مادرشان شاعر و نویسنده هم هست ، خوشحالند.»
سیمین فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران است و همین بهانه‏ای می‏شود تا برسیم به سوال بدون جواب همیشه:تفاوت حقوق زن و مرد:«زن و مرد هردو انسان هستند. دلیلی نمی‏بینم که یکی بیش از دیگری از مواهب زندگی برخوردار باشد و از آزادی لذت ببرد و در ساخت و ساز جامعه سهیم باشد و دیگری محروم و متروک و مطرود بماند.
او هم اعتقاد دارد هرچه زودتر باید قوانین مربوط به زن در سراسر جهان اصلاح و موارد نابرابری زن در سراسر جهان اصلاح و موارد نابرابری زن با مرد جبران شود.«زن از لحاظ ساختمان جسمی ظریف تر از مرد است . اگر قانونی برای حمایت از زنان تدوین نشده باشد ، مردانی که تربیت ذهنی درست نداشته باشند ، می‏توانند مراتب انصاف را فراموش کنند و انواع ستم را بر زنان روا دارند.گمان نکنیدکه مرد آمریکایی یا آلمانی از مرد ایرانی با انصاف‏تر است.تنها قانون این کشورهاست که مرد را وادار می‏کند به زن اجحاف نکند.»
قطعاً نگاهی زنانه به سیاست به ظاهر خشن با نگاه مردانه تفاوت دارد:«زنان به سبب ویژگی مادر شدن که مستلزم محبت و مراقبت و احتیاط و مسئولیت است در امور سیاسی نیز با صلح و سازش و میل به مرافقت و احراز امنیت ، بیشتر موافق هستند. به همین دلیل زن و مرد باید هردو در سیاست دخیل باشند تا خشونت‏ها تعدیل شود. »
شاید این زنانه – مردانگی در ابیات هم مصداق داشته باشد ، البته به اعتقاد سیمین ، این تفاوت در ماهیت است نه در ارزش. یعنی باید این تفاوت را در حد تفاوت میان دو سبک مثلا رئالیسم و سوررئالیسم تصور کنیم.نیم توان گفت کدام با ارزش تر است.
او همچنین معتقد است شیوه نگارش ، جهان بینی و نحوه بیان احساس زن با مرد بی شک متفاوت است و همین تفاوت ، ویژگی دلپذیری برای اثر هریک از آنها به وجود می‏آورد.
اما این تفاوت موجب نمی شود ادبیات مردانه را برادبیات زنانه ترجیح دهیم یا برعکس.او می‏گوید«هستند مردانی که زنانه می‏نویسند و زنانی که مردانه ! اگر خوب از عهده برآمده باشند ، نباید خیلی به امضا توجه کرد!»
در مورد شعرهای خودش هم اعتقاد دارد که آنها جنسیت‏اش و حتی نامش را لو می‏دهند:«شعرهای قدیمی‏تر مثلا در دو بیتی‏هایی که از زندگی محرومان جامعه حکایت‏ها داشت یا غزل‏هایی که تصویرهای ظریف و تازه و عواطف عمیق و دریافتنی و زبانی بی نقص عرضه می‏کردند ، شنونده می توانست حدس بزند که این شعر از من است. به شرط آشنایی با ادبیات و آشنایی با شماری از شعرهایم. حالا هم که سبک غزل را از بنیاد دیگرگون کرده‏ام به سبب غرابت بسیار آشکاری که با دیگر غزل‏های رایج دارند، شنونده یا خواننده به راحتی می‏تواند حدس بزند که فلان غزل از من است.» راست می‏گوید. در ادبیات معاصر هم داریم شاعرانی که پای شعرشان امضا نمی‏خواهد.
«شاملو ، اخوان ، نادرپور، آزاد ، خویی ، مشیری ، آتشی ، براهنی ، رویایی ، سپانلو ، حقوقی ، مصدق و ... این شاعران که خیلی از جوان ترها هم مقلد آنها هستند ، شعرشان معرف نامشان است.»
اما به قول خودش فقط گوهرشناس می‏تواند اصل را از بدل تشخیص دهد. کسی که با شعر و رموز آن آشنا نباشد ، نمی‏تواند در این مورد به داوری بنشیند.
شاملو یکی دو دهه پیش گفته بود«غزل ، شعر زمانه ما نیست.» شاید تغییر عقیده داده بود ، ولی همان موقع هم سیمین به واسطه غزل‏هایش سیمین بود.خودش می‏گوید«سالها پیش در خانه استاد محمد حقوقی وقتی که غزل«... و نگاه کن به شتر» را برای شاملو خواندم ، حیرت زده برخواست و سرم را بوسید!»
او اعتقاد دارد شاملو زمانی این سخن را گفته که امید نمی‏رفت غزل بتواند پاسخگوی نیازهای جوامع امروز باشد و بار این همه مطلب سیاسی ، اجتماعی ، فلسفی و روانی را به دوش بکشد.«به هر حال من اعتقاد دارم که می‏شود در غزل همه کار کرد و من هم کرده‏ام.» این اعتقاد یا ادعا ممکن است درست باشد یا نباشد. آینده باید قضاوت کند.دریغ که شاملو امروزه زنده نیست تا کارهای تازه ترم را برایش بخوانم. نمی دانم آیا آیندگان از من راضی خواهند بود یا نه:
بر گنج درست سخن نادره کاران
در حد خرده ناچیز فرودیم
او به یاد یک «غزل نا تمام» در باغ آینه شاملو می‏افتد:
هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست
چو رویا به حسرت گذشتم ، که شب
فروخفت و با کس سرخواب نیست
او به یاد نادر نادرپور هم می‏افتد که پیش شاملو گفته بود غزل نمی‏تواند خواست‏های زمانه را منعکس کند ، اما چند غزل خوب سروده است.
شعرهای سیمین را که ورق می‏زنی ، این قدر با شکل‏های تازه و وزن‏های جدید روبرو می‏شوی که منظور سیمین را از امضایش در شعرها می‏فهمی. فرق نمی‏کند سیمین سراغ فرم‏های جدید رفته یا وزنها به سراغ او آمده‏اند، مهم اتفاق تازه‏ای است که در غزل افتاده:«وزنها به سراغ من آمدند و من به آنها خوشامد گفتم و پذیرفتمشان. من آهنگ عبارت‏های کوتاهی را که به ذهنم می‏رسد ، تکرار می‏کنم و برای آنها وزن به وجود می‏آورم.نمی‏گویم هر عبارتی را می‏توان موزون یا خوش آهنگ کرد. باید کوتاه باشد ، شاعرانه باشد ، به گوش خوش بنشیند و در ذهن به آسانی جای بگیرد. من دراین ابتکار ابداً سراغ افاعیل عروضی اوزان مختلف و عجیب و غریب نرفته ام. اگر می بینید شعرم را می‏توان با معیار عروضی(افاعیل)سنجید ، از آن جهت است که هر کلام ادبی فارسی را می‏توان با این معیار سنجید:عنوان تابلوهای تبلیغاتی ، تیتر و مقالات روزنامه‏ها.
مثلاً:«شورای شهر تهران» ، «مفعول فاعلاتن» یا «قطار کرج افتتاح شد» ، «مفاعلتن فاعلات فع» و ...
گاهی فکر می کنم مادر شدن این قدر یک زن را از احساسات پر می‏کند که پر می‏شود از کلمات تازه برای بیان این احساسات:«مادر شدن نه تنها دایره واژگانم را بلکه طرز تفکرم را ، احساسم را ، نگاهم به زندگی را و عشق به مردم را تغییر داد. مرا از خود بیرون کشید و به دیگران پیوست. حس میفکنم همه آدمیان را از خوب و بد ، من زاده‏ام.به همین دلیل همه مردم و همه جهانیان را دوست دارم.»
مادر سیمین یکی از زنان فعال زمانه خود بوده. به زبان‏های عربی ، فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشت و ترجمه می‏کرد.از موسسان جمعیت«نسوان وطنخواه» و از اعضای موثر«کانون بانوان» ایران بود. یک دوزه هم سردبیر روزنامه «آینده ایران» شد. همچنین دبیرستان بانوان را تاسیس کرد و سال‏ها هم مدرس دبیرستان‏های«ناموس» و «دارالمعلمات» بود. قطعاً اگر مادر سیمین یک زن معمولی بود ، سیمین ، سیمین نمی‏شد:«مادرم و پدرم عصاره وجود خود را در رگ‏های من جاری کردند. تشویق‏ها و محیط تربیتی – ادبی مادرم مرا به شعر علاقه‏مند کرد. روانش آسوده و شاد باد که هرچه داشت از مهر و عطوفت به من داد. پدرم نیز فراموش مباد که مردی آزاده و برخوردار از دانشی گسترده بوده و به اقتضای وراثت و تربیت بر من حق دارد.»
با توجه به فعالیت گسترده مادر سیمین ، سیمین فقط شعر گفته است ، ولی چه شده که سیمین را همه می‏شناسند؟
سیمین می‏گوید:«مادرم به قدری گرفتار کار و زندگی بود که فرصت نکرد آثارش را جمع آوری کند. در شصت سالگی هم به هوایفرزندانش به آمریکا رفت و در شصت وهشت سالگی به ابدیت پیوست.او هیچگاه فرصت تدوین آثارش را نیافت و فرزندانش هم به همه آثارش دسترسی نداشتند. با این همه ، تعدادی شعر از او پیش من هست که باید در فرصتی آنها را منتشر کنم.»
می‏پرسم فکر می‏کنید اگر مرد بودید دنیای زنان برایتان جالب بود؟
می‏گوید:«دنیای زن و مرد مشترک است. با این همه ، اگر مطالعه در روحیات زنان برای مردان جالب توجه باشد، مطالعه در روحیات مردان هم برای زنان جالب توجه خواهد بود. من که تفاوت زیادی میان این دو آفریده احساس نمی‏کنم.»
در مورد رنگ شعرهایش فکر می‏کند و بعد:«با مرکب آبی می‏نویسم. ناشر هم آنها را سیاه چاپ می‏کند!»
در هیچ شرایطی آرزوی مرد بودن نکرده است. اعتقاد دارد:«کم ترین مصیبتش این است که باید هر روز ریشم را بتراشم یا بگذارم بلند شود و هر هفته خضابش کنم. تازه در صورتی که بگذارم بلند شود ، اگر کسی از من بپرسد آقا ، شما شب ریشتان را زیر لحاف می‏گذارید و می‏خوابید یا روی لحاف؟من چه جوابی دارم که بدهم؟»
سیمین ترانه سرا هم هست. سیصد ، چهارصد ترانه سروده که خودش می‏گوید هیچ کدام کاملاً در خاطرش نمانده است.می‏گوید بعضی را مردم می‏خوانند و می‏گویند شعرش مال من است.بعضی را هم خوانندگان جدید وباره می‏خوانند و آنهایی که معرفت دارند ، چند نوار با حق‏التالیف مختصری برایم می‏فرستند. بعضی ها هم که به روی خود نمی‏آورند.
خلاصه آنکه...این«خلاصه آنکه» را به قلم هوشنگ گلسیری بخوانید(1):«خلاصه آنکه با توجه به سلطه زبان کلاسیک و قالب و وزن و حتی وزنهای سنگین و مردانه‏تر که از یافته‏های او به شمار می‏روند ، غزل‏های سیمین به ظاهر همه مرده اند ، اما اگر ناگهان به نام سراینده بنگریم ، وضعیت یکسره دگرگون می‏شود ، چرا که می‏بینیم زنی است که سروده است و اگر بپذیریم که سلطان غزل زمانه اوست ، ناگهان متوجه می‏شویم که سلطنت مردان بر غزل پایان گرفته است.
یا بهتر ، مرد خلع شده ، تا او بر تخت غزل بنشیند.»
1-زنی با دمنی شعر/به کوشش علی دهباشی/ص386.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد