اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

اینجا... سکوت:فریاداست!

برای سبز بودن بهار لازم نیست. تو خود جوانه باش و بروی.

به نام خدای همه خوبیها

به نام خد ا 

سلام یاران و همراهان قدیمی. 

دوباره سلام  

سلامی از قلبی عاشق و پر طپش که این روزها خیلی پر حرارت تر از همیشه می طپد. 

از یک سال پیش تا کنون دنیایی را دیدم که پر بود از زیبایی و زشتی.عشق و نفرت. محبت و بیزاری.آری من دنیایی را دیدم پر از وفا داری و بی وفایی.پاکی و بی عفتی.خوبی و بدی. 

من عشق را دیدم در قطره قطره های اشک چشمان دختری که چشم انتظار رسیدن یار بود. 

من عشق را دیدم در سفر کردن و از همه چیز گذشتن.در آمدن و رسیدن عشق را دیدم. 

من عشق را آنجایی دیدم که دختر تا نیمه های شب دست به دعا رو به آسمان اشک می ریخت. 

من عشق را جایی دیدم که هیچ کس جز خدا آنجا نبود و تنها سکوت بود و گرمی لبخند و بوسه. 

و خدا در همه حال با ما بود. 

من تشنگی لبانی را دیدم که در حسرت یک بوسه جان می داد و آغوشی که بوی بهشت را می داد.و گرمی نفسهایی که جان بودند در تن مسافری در راه. 

من پاهایی را دیدم که تاول زدند از بس که پیاده قدم زدند پا به پای یک عشق و چیزی نگفتند تا مبادا دلش جریحه دار شود. 

من دستانی را دیدم که مهربانتر از هر مهربانی نوازش کردند و آرام کردند خستگی مسافر خویش را و در خویش جا دادند تا نکند تنهایی و سختی راه او را آزرده باشد. 

من اوج محبت خدا را دیدم آن هنگام که عاشق و معشوق به هم رسیدند.

من در این یک سال چیزهایی را دیدم که ایمانم را کامل کرد و قلبم را به خدا نزدیک تر نمود.

ای عشق من حال با توام:

در آغوشم بودی!قطره اشکی بر گونه ات لغزید خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم اما...!اما آن قطره اشک برای انگشتانم آشنا بود...آشنا بود... یادم آمد... آن هنگام که خداوند تو را می آفرید خاک تو را با اشکهای من سرشت... 

مونس تنهایی های من ای همدم همیشگی من و ای بهترین ترانه عمرم. 

اکنون که از تو سخن می گویم قلبم از عشق سرشار است و در آتش عشق می سوزم. 

دوستت دارم و می دانم که تو خوب می دانی که من تا چه حد تو را زیاد دوست دارم. 

فاصله ها و مشکلات هر گز نتوانستند و نخواهند توانست آتش این عشق خدایی را در ما خاموش کنند چرا که من و تو به خدا توکل نمودیم وبه هم قول دادیم که دور هم یک حصار بکشیم حصاری که در گیر و دار حوادث هیچ آسیبی نبیند و تا زنده ایم ما را در کنار هم نگهدارد. 

خوب یادم هست گلهای سرخ و مریم را زیر باران. 

آسمان هم آن شب با ما عاشقانه می خندید و ما خدا را شکر می گفتیم. 

این روزها می دانم که به زودی جای خودشان را به خوشی و خرمی و لبخند می دهند و روزی از راه می رسد که منو تو در کنا ر هم به این روزها می خندیم. 

خدایا من خوشحال و شاکرم که در من آرامشی ایجاد کردی که با قلبی مطمئن و آرام و متوکل در این مسیر زیبای زندگی به پیش بروم و خوشحالم که هم اکنون در حال دریافت تمام آرزوها و حاجاتم هستم. 

 من عاشقم و خدایا تو را ازین همه عشق و محبت و قدرت شکر می گویم. 

مهم نیست چه بر سر زندگی من آمده است حتی تا یک دقیقه قبل.من می دانم ئکه قدرت من در همین لحظه حال نهفته است پس خداوندا بر تو توکل می کنم و دل به تو می سپارم و در این مسیر گام بر می دارم و هر روز احساسم قویتر و قدرتم در این زندگی بیشتر می گردد. من خداوندا تو را شکر می کنم که همسرم را بسیار زیاد دوست دارم و او نیز مرا بسیار زیاد دوست دارد و هم اکنون فصل شکوفایی و آغاز یک زندگی جدید است. خدایا هزاران بار شکرت. 

خداوندا از چه چیزی بترسم حال آنکه تو با منتی و همیشه هوای مرا داری و من شکرگزار تمام نعمتهای توام. 

من بر افکار و احساساتم مسلطم و هم اکنون در حال دریافت خبر خوشی هستم و می دانم که در مسیر کمال و دریافت آرزوهایم هستم. 

من شاکرم من متوکلم من موفقم. من عاشقممممممممممممم. 

 گل اردیبهشتیه من دوستت دارررررررررررم تر تر تر ترررررررررررررررررررررررررررر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد